من از عهد آدم تو را دوست دارماز آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبحسرودیم نمنم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالیمن ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمیتر از غم ندیدم, ...ادامه مطلب
امشب از آسمان دیدهی تو روی شعرم ستاره میبارد در زمستان دشت کاغذها پنجههایم جرقه میکارد شعر دیوانهی تبآلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دوباره میسوزد عطش جاودان آتشها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست شب پر از قطرههای الماس است از سیاهی چرا هراسیدن آنچه از شب به جای میماند عطر سکرآور گل یاس است آه بگذار گم شوم در تو,آغاز,دوست,داشتن ...ادامه مطلب